یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۱

 
کاغذ بی خط ـ ناصر تقوايی
* * *
دو
هش! کجا؟ همينجور سرتو انداختی پايين داری ميری؟
هميشه بايد يکی هشدار دهد تا به خود بياييم، يکی از بيرون، يکی که برايمان عادی و عادتی نشده است. صدايش برايمان تازگی دارد. حرف هايش را با چند و چون زندگی خودش نمی سنجيم و واژگانش از جنس ديگری است که به خيال مجال ترکتازی می دهد.
آنوقت، اگر خودمان هم آمادگی اش را داشته باشيم، معجزه شخصی امان روی می دهد و پيامبری که بشارت آمدنش را داده بودند و ما منتظر ظهورش بوديم، مبعوث می شود. پيامبری که خودش هم نمی داند به پيامبری برگزيده شده، و نگاه های ما می ترساندش ...
اوسای رويا، رويايی است که در بيداری رويا سخن می گويد و خود نمی داند که سخنانش چه تاويل ها که بر نمی دارد و چه معجزه ها که نمی کند.

یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۱

 
کاغذ بی خط ـ ناصر تقوايی
خلاصه داستان فيلم
رويا رويايی، همسر يک نقشه کش و مادر دو فرزندست. او به واسطه علاقه مفرطی که به نوشتن دارد به کلاس فيلمنامه نويسی می رود و به توصيه استاد، داستان زندگی خودش را دستمايه می کند.
* * *
يک
کاغذ بی خط، نامه ای برای هر کس و يا هيچ کس نيست. گيرندگان، زوج هايی اند از اهالی امروز. آنهم نه زوج های تازه، که زوج های چند ساله؛ زوج هايی که تندی آفتاب سوزان ماه عسلشان فروکش کرده و گرد تکرار بر زندگی مشترکشان نشسته و بی آنکه بدانند زورق به گرداب روتين های کشنده سپرده اند.
و بايد که از اهالی امروز بود تا در برابر چنين گردونه بی پيری ايستاد و چند و چون کرد. زن را فهميد، زنانگی را درک کرد و زناشويی را از نو شناخت. آگاهی بايد دغدغه باشد؛ آگاهی به خود. و گرنه که زمان ساعت ها ما را به اسيری عطش سيری ناپذير سرعت برای سرعت و کار برای کار می برد و از خود غافل و بيگانه می سازد.
کاغذ بی خط، زندگی پر ملال و کسالت بار را به گونه ای مفرح و سرشار از سر زندگی و کودکی، به رخ می کشد.
* * *
يک ميز گرد با کارگردان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]