شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۷
یک
In the valley of elah (2007) Paul Haggis
پدر در جستوجوی پسر سرباز خود که از ماموریت عراق برگشته ولی
هنوز به خانه مراجعت نکرده است ، راهی میشود...
* * *
به نظرم پس از فیلم قابل قبول
Crash (2004) Paul Haggis
حالا پل هگیس نشان داد که بی بروبرگرد نویسنده و کارگردان معرکهای است!
هرچقدر در «تصادف» تصنعی و ناچسب بودن فیلمنامه و
حال و هوای تخت اثر تو ذوق میزد، در اين فیلم
داستان پرکشش، واقعنما، منسجم و در عين حال غيرقابل پیشبینی به شکلی
هنرمندانه پرداخت یافته و حس و حال اثر بهتر درآمده است.
بازیها، در هر دو فیلم، به نظرم هنوز جای کار داشت، و
عناصر ديداری و شنيداری آنها معمولی برگزار شده، البته
ترفند استفاده از تصاویر مخدوش دوربین گوشی تلفن همراه در بافت اثر
به شدت تاثیرگذار است.
آخر اينکه هگیس، در این فیلم، هر چه شدیدتر،
حتی علنیتر از فیلم قبل سیاستهای دولت امریکا را نقد میکند.
ببین چگونه سیستم به نقد خود بها میدهد؟
دو
از آنجا که معتقدم ديدن فیلم خوب آدم را به عرش میبرد و لذتی میدهد آنچنانی که
گاه میتوانی تا سالیان زیر زبانت مزه مزهاش کنی، و
از آنجا که معتقدم دیدن فیلم بد، حال آدم را به مراتب خرابتر میکند،
آنچنان که نمیتوانی فرض کنی اصلاً آن را نديدهای و
گاه تا چند روز (بلکه هفته، بلکم ماه!) مزهاش دهانت را تلخ میکند،
توصیه میکنم این فیلم را بیخیال شوید:
Shelter (2007) Jonah Markowitz
که در نهايت بیذوقی روابط دو تا همجنسگرای مرد را نشان میدهد.
In the valley of elah (2007) Paul Haggis
پدر در جستوجوی پسر سرباز خود که از ماموریت عراق برگشته ولی
هنوز به خانه مراجعت نکرده است ، راهی میشود...
* * *
به نظرم پس از فیلم قابل قبول
Crash (2004) Paul Haggis
حالا پل هگیس نشان داد که بی بروبرگرد نویسنده و کارگردان معرکهای است!
هرچقدر در «تصادف» تصنعی و ناچسب بودن فیلمنامه و
حال و هوای تخت اثر تو ذوق میزد، در اين فیلم
داستان پرکشش، واقعنما، منسجم و در عين حال غيرقابل پیشبینی به شکلی
هنرمندانه پرداخت یافته و حس و حال اثر بهتر درآمده است.
بازیها، در هر دو فیلم، به نظرم هنوز جای کار داشت، و
عناصر ديداری و شنيداری آنها معمولی برگزار شده، البته
ترفند استفاده از تصاویر مخدوش دوربین گوشی تلفن همراه در بافت اثر
به شدت تاثیرگذار است.
آخر اينکه هگیس، در این فیلم، هر چه شدیدتر،
حتی علنیتر از فیلم قبل سیاستهای دولت امریکا را نقد میکند.
ببین چگونه سیستم به نقد خود بها میدهد؟
دو
از آنجا که معتقدم ديدن فیلم خوب آدم را به عرش میبرد و لذتی میدهد آنچنانی که
گاه میتوانی تا سالیان زیر زبانت مزه مزهاش کنی، و
از آنجا که معتقدم دیدن فیلم بد، حال آدم را به مراتب خرابتر میکند،
آنچنان که نمیتوانی فرض کنی اصلاً آن را نديدهای و
گاه تا چند روز (بلکه هفته، بلکم ماه!) مزهاش دهانت را تلخ میکند،
توصیه میکنم این فیلم را بیخیال شوید:
Shelter (2007) Jonah Markowitz
که در نهايت بیذوقی روابط دو تا همجنسگرای مرد را نشان میدهد.
چهارشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۷
Samaritan girl (2004) Ki-duk Kim
دختر نوجوان که از خودکشی دوست خود متاثر شده، تصمیم میگیرد
از طریق همبستر شدن با مردانی که با دوست فقیدش رابطه داشتهاند،
روح وی را شاد کند اما پدر بو میبرد و ...
* * *
آدم باورش نمی شود که طی یک سال
کیم از «بهار، تابستان، پاییز، زمستان، ... و بهار»،
برسد به این کار از هر لحاظ ضعیف و غیرقابل دفاع!
دختر نوجوان که از خودکشی دوست خود متاثر شده، تصمیم میگیرد
از طریق همبستر شدن با مردانی که با دوست فقیدش رابطه داشتهاند،
روح وی را شاد کند اما پدر بو میبرد و ...
* * *
آدم باورش نمی شود که طی یک سال
کیم از «بهار، تابستان، پاییز، زمستان، ... و بهار»،
برسد به این کار از هر لحاظ ضعیف و غیرقابل دفاع!
سهشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۷
Spring, Summer, Fall, Winter,... and Spring (2003) Ki-duk Kim
داستان زندگی یک راهب بودایی است که طی فصول سال روایت میشود.
* * *
فیلم چشمنوازی است سرشار از تصاویر رویایی و خیالانگیز،
با داستانی ساده و کم پرسناژ که وجوه استعاری فراوانی دارد.
با این همه، مرا نگرفت!
چرا که به نظرم کارگردان نتوانسته است
فضای احساسی اثر را به نحو مطلوبی درآورد.
از نکات تاملبرانگيز فیلم،
نقش و جايگاه زنان است در دنیای به شدت مردانه اثر؛
مفهوم زن با مفاهیم بیماری، اغواگری و التهاب شهوت جنسی،
امر زمینی و موجب انحراف از امر قدسی،
ناسپاسی، بیوفايی، بوالهوسی،
جديت،
بازدارنده مرد از سلوک، و
مامور عقوبت مرد همنشین شده است،
و
مفهوم مرد با مفاهیمی چون کودکی، بازیگوشی، حماقت،
صيرورت، تحول، شدن،
جوانی، عاشقی، خطر،
سرسپردگی، دلدادگی، وفاداری،
حرکت از امر زمینی به سوی امر قدسی،
جدیت، اراده، استواری، و
پختگی.
داستان زندگی یک راهب بودایی است که طی فصول سال روایت میشود.
* * *
فیلم چشمنوازی است سرشار از تصاویر رویایی و خیالانگیز،
با داستانی ساده و کم پرسناژ که وجوه استعاری فراوانی دارد.
با این همه، مرا نگرفت!
چرا که به نظرم کارگردان نتوانسته است
فضای احساسی اثر را به نحو مطلوبی درآورد.
از نکات تاملبرانگيز فیلم،
نقش و جايگاه زنان است در دنیای به شدت مردانه اثر؛
مفهوم زن با مفاهیم بیماری، اغواگری و التهاب شهوت جنسی،
امر زمینی و موجب انحراف از امر قدسی،
ناسپاسی، بیوفايی، بوالهوسی،
جديت،
بازدارنده مرد از سلوک، و
مامور عقوبت مرد همنشین شده است،
و
مفهوم مرد با مفاهیمی چون کودکی، بازیگوشی، حماقت،
صيرورت، تحول، شدن،
جوانی، عاشقی، خطر،
سرسپردگی، دلدادگی، وفاداری،
حرکت از امر زمینی به سوی امر قدسی،
جدیت، اراده، استواری، و
پختگی.
سهشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۷
My blueberry nights (2007) Kar Wai Wong
داستان زنی است سرخورده از عشق که
برای فراموش کردن بیوفايی مرد مورد علاقهاش،
از شهرش ـ نيويورک ـ دور میشود و سخت کار میکند و
با آدمهای عجيب و غريبی آشنا میشود، و زمانی بازمیگردد...
* * *
فیلم خوب و خوش ساختی است و
به واقع بيش از داستان، فيلمبرداری، يا بازیها، کارگردانی دارد.
از کار وای ونگ پيشتر فيلم
In the mood for love (2000) Kar Wai Wong
را ديده بودم که البته به نظرم هيچکدام به قدرت اين آخری (در مود عشق) نبودند،
ولی خوب هر کدام حال و هوای خاص خودش را دارد.
کار وای ونگ، حسآميزی يا اتمسفر بخصوصی کارهايش دارد و
اين حس و حال است که در کارهايش آدم را میگيرد و به وجد می آورد؛
وجد کشف؛ کشف يک فضای تازه، و وجد کشف يک انسان تازه.
اگر دنبال عشق میگرديد،
از آن دست عشقهايی که به نظرمیرسد ديگر نسلشان ورافتاده باشد و
فقط بايد در افسانهها سراغشان را گرفت،
ولی يه جايی ته قلبتان به شما میگه که
نه هنوز نمرده و همين کنار گوشهها،
تو روزمرهگی دور و برتان داره نفس میکشه و زندگی میکنه،
پس اين نام را فراموش نکنيد:
کار وای ونگ.
داستان زنی است سرخورده از عشق که
برای فراموش کردن بیوفايی مرد مورد علاقهاش،
از شهرش ـ نيويورک ـ دور میشود و سخت کار میکند و
با آدمهای عجيب و غريبی آشنا میشود، و زمانی بازمیگردد...
* * *
فیلم خوب و خوش ساختی است و
به واقع بيش از داستان، فيلمبرداری، يا بازیها، کارگردانی دارد.
از کار وای ونگ پيشتر فيلم
2046 (2004) Kar Wai Wong
و پيشترش فيلمIn the mood for love (2000) Kar Wai Wong
را ديده بودم که البته به نظرم هيچکدام به قدرت اين آخری (در مود عشق) نبودند،
ولی خوب هر کدام حال و هوای خاص خودش را دارد.
کار وای ونگ، حسآميزی يا اتمسفر بخصوصی کارهايش دارد و
اين حس و حال است که در کارهايش آدم را میگيرد و به وجد می آورد؛
وجد کشف؛ کشف يک فضای تازه، و وجد کشف يک انسان تازه.
اگر دنبال عشق میگرديد،
از آن دست عشقهايی که به نظرمیرسد ديگر نسلشان ورافتاده باشد و
فقط بايد در افسانهها سراغشان را گرفت،
ولی يه جايی ته قلبتان به شما میگه که
نه هنوز نمرده و همين کنار گوشهها،
تو روزمرهگی دور و برتان داره نفس میکشه و زندگی میکنه،
پس اين نام را فراموش نکنيد:
کار وای ونگ.
یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۷
یک
Into the wild (2007) Sean Penn
ماجرای بیرونزدن کریستوفر مککندلس جوان است و
دلزدگیاش از آدمهای دور و برش، تا برود به دور از همه، در دل طبیعت...
* * *
شون پن با این داستان واقعی، خیلی خوب ارتباط برقرار کرده است و
در انتقال حس و حال کریستوفر (یا همانطور که خودش میخواهد الکس) به تماشاگر موفق عمل میکند.
البته روایت شکسته فیلم، در جاهایی دچار لکنت میشود که خیلی مهم نیست.
بهر حال، از آن فیلم های تخت است و
اگر در داستان فیلم حادثه برایتان مهم است و دنبال اتفاقی می گردید،
نومیدتان می کند، ولی اگر با فضاسازی حسی حال می کنید،
بهتر است از دست ندهیدش!
دو
Das leben der anderen (2006) Florian Henckel von Donnersmarck
یک مامور مخفی آلمان شرقی که زندگی یک نمایشنامهنویس را زیر نظر گرفته است،
مفتون رابطه عاشقانه دوست دختر نویسنده و نویسنده می شود...
* * *
داستان خوبی دارد که به خوبی هم تعریف می شود.
خیلی عالی نیست ولی در کل فیلم خوبی است.
شاید بشود آن را نوعی در ستایش عشق به حساب آورد،
بخصوص که در کنتراست با کار کثیف پلیس مخفی و سواستفاده مقامات بالا قرار گرفته است.
سه
The apartment (1960) Billy Wilder
داستان یه خونه خالی مجردیه که بین رفقای متاهل سرش دعواس!
البته باکستر بینوا خیلی هم بدش نمیاد و اعتراضی به این وضع نداره، چرا که هوایش را دارند!
تا اینکه یک روز...
* * *
کار وایدلر خدایی حرف ندارد.
اگر می خواهید یک فیلم به معنای واقعی ببینید و لذت ببرید،
باید بروید سراغ آثار حضرت ایشان و به خصوص این اثر.
Into the wild (2007) Sean Penn
ماجرای بیرونزدن کریستوفر مککندلس جوان است و
دلزدگیاش از آدمهای دور و برش، تا برود به دور از همه، در دل طبیعت...
* * *
شون پن با این داستان واقعی، خیلی خوب ارتباط برقرار کرده است و
در انتقال حس و حال کریستوفر (یا همانطور که خودش میخواهد الکس) به تماشاگر موفق عمل میکند.
البته روایت شکسته فیلم، در جاهایی دچار لکنت میشود که خیلی مهم نیست.
بهر حال، از آن فیلم های تخت است و
اگر در داستان فیلم حادثه برایتان مهم است و دنبال اتفاقی می گردید،
نومیدتان می کند، ولی اگر با فضاسازی حسی حال می کنید،
بهتر است از دست ندهیدش!
دو
Das leben der anderen (2006) Florian Henckel von Donnersmarck
یک مامور مخفی آلمان شرقی که زندگی یک نمایشنامهنویس را زیر نظر گرفته است،
مفتون رابطه عاشقانه دوست دختر نویسنده و نویسنده می شود...
* * *
داستان خوبی دارد که به خوبی هم تعریف می شود.
خیلی عالی نیست ولی در کل فیلم خوبی است.
شاید بشود آن را نوعی در ستایش عشق به حساب آورد،
بخصوص که در کنتراست با کار کثیف پلیس مخفی و سواستفاده مقامات بالا قرار گرفته است.
سه
The apartment (1960) Billy Wilder
داستان یه خونه خالی مجردیه که بین رفقای متاهل سرش دعواس!
البته باکستر بینوا خیلی هم بدش نمیاد و اعتراضی به این وضع نداره، چرا که هوایش را دارند!
تا اینکه یک روز...
* * *
کار وایدلر خدایی حرف ندارد.
اگر می خواهید یک فیلم به معنای واقعی ببینید و لذت ببرید،
باید بروید سراغ آثار حضرت ایشان و به خصوص این اثر.
اشتراک در پستها [Atom]