یکشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۰

 
مسافر ری ـ داود مير باقری
خلاصه داستان فيلم
عبد العظيم حسنی از سوی امام وقت مامور هدايت شيعيان ری می شود. مامورين خليفه عباسی، در تعقيب اويند اما وی با از سر گذراندن ماجراهايی به سلامت به مقصد می رسد.
* * *
مسافر ری، آخرين فيلم داود مير باقری از زوايای متعدد قابل بررسی است. چرا که به سينمای دينی تعلق دارد و صرف نظر از مناقشاتی که بر سر تعريف اين سينما وجود دارد، در جامعه ما به خودی خود مورد اقبال و توجه ويژه است. اينکه روايت تاريخی با روايت سينمايی چه مناسبتی دارد؟ مقدسين چگونه قابل نمايشند؟ و هنر در اين مقام چه خدمتی می تواند به دينداری کند؟ پرسش هايی است که به بهانه اکران عمومی مسافر ری، در اين نوشته مورد بررسی قرار می گيرد.
روايت تاريخی يا روايت سينمايی؟
نهاد دين و بانيان و موسسين آن، تاريخی و در نتيجه مشمول گرد و غبار ايامند. چيزهايی به عنوان تاريخ از ايشان نقل شده است که جنبه هايی از واقعيت آنها را بيان می کند و بخش های بيشتری را فرو می گذارد. همين مقدار اندک نيز با روايات ضد و نقيض، دچار تيرگی و ابهام می شود. متخصصين تاريخ اديان، سعی و همتشان مصروف روشنگری در همين زمينه است. هر چند که اذعان دارند دانش تام و تمام نزد خداوند ( و نه خداوند ) است.
سينما اما همانند هر هنر ديگر، اصلاً و اصولاً با خيال و خيال پردازی آميخته است و هنريتش حکم می کند که پايبند واقع و هست ها نباشد و توسن خيال را رها بگذارد. از همين رو روايت سينمايی به خودی خود، هر اندازه هم که ادعای پايبندی به تاريخ ـ آن هم تاريخی آن چنان ناپالوده که ذکرش رفت ـ داشته باشد، باز هم روايتی است متکی بر عنصر خيال از دريچه چشم و ذهن فيلم ساز که در ذهن و خيال تماشاگر از نو و به فراخور ساخته و پرداخته می شود.
سينما جز عنصر خيال که در ذات همه هنرهاست، بر تعليق و کشمکش نيز اتکا دارد که خصلت هنرهای نمايشی و دراماتيک است. تعليق، کشمکش و درگيری در روايت سينمايی بايد بيش از همه آن وجوهی باشد که لزوماً در واقعيت تاريخی يافت می شود. يعنی بايد برجسته سازی و استيليزه شود و به مدد شخصيت پردازی، فضا سازی، طرح و توطئه و از اين قبيل، قالبی دراماتيک يابد. شکل بارز و زنده اين تلاش موفق را در تعزيه ها و شبيه خوانی ها می توان يافت. کمتر کسی است که در اين نمايش ها به دنبال تاريخيت صرف باشد. هدف ايجاد حس همدلی با آن شخصيت مثالی است که البته به خوبی هم بر آورده می شود.
مسافر ری مير باقری با چنين ملاحظاتی، طبيعی است که به استقلال قابل بررسی باشد ( و بايد هم چنين باشد ). صرف وجود عبد العظيم نامی برای داستان پردازی و پرداخت سينمايی مسافر ری کافی بوده است. حدود زمانی شيوه های گويش و پوشش و حکام و حوادث و ... را به اجمال در اختيار می گذارد که می تواند مورد استفاده قرار گيرد يا نگيرد. اما نبايد فراموش کرد هدف چنين روايتی چيست؟
مير باقری اما، در مسافر ری، نه در روايت سينمايی و دراماتيک خود موفق است و نه در هدف چنين سينمايی. فيلم بسيار طولانی، کشدار و کسل کننده می نمايد و اين به معنای عدم توفيق مير باقری در ايجاد تعليق و کشش است. جای تاسف است که مير باقری نمی تواند ديگر بار، موفقيت سريال ستودنی امام علی را تکرار کند و با آن فرسنگ ها فاصله دارد. گويی خالق اين دو، يکنفر نباشد. جدای از ناکامی در شکل گيری درام، که عمدتاً به داستان باز می گردد، ديالوگ های سطحی، بازی های ضعيف و شخصيت های تک بعدی و بدون احساس، از ايجاد حس همدلی با قهرمان سفر ری، ممانعت می کند.
شان قدسی و شيوه نمايش
مقدسين، دست کم در دين اسلام بدون چهره اند. اينکه ممنوعيت شمايل گری و تصوير سازی است که به هاله قدسی انجاميده يا هاله قدسی موجب امتناع و ممنوعيت تصويرگری گشته، مسئله مهمی است که بايد در جای خود مورد کنکاش قرار گيرد. ليکن آنچه در اينجا به بحث مربوط است کم و کيف تصوير ساختن از مقدسين است.
نمايش های تعزيه و شبيه خوانی، همانگونه که از نامگذاری آنها بر می آيد، با دو تمهيد از پس اين مانع برآمده اند. ابتدا اينکه روايت از زبان راويان « روايت » می شود تا حضار فاجعه را در ذهن تجسم کنند و بر آن عزا و ماتم بگيرند و بگريند. ديگر اينکه مقدسين، بدون صورت و شبيه به شخصيت های اصلی، گرفته می شوند، بی هيچ شک و شبهه ای در اينهمانی پنداری در ذهن مخاطب. هدف در هر حال به خوبی تامين می شود. ديالوگ ها بسيار پر سوز و گداز، داستان به شدت دارای تعليق و کشمکش و بازی ها کاملاً احساسی و برون گراست و اين همه ، هم موفقيت درام و هم تحقق هدف اولی نمايش را تضمين می کند.
مسافر ری می خواهد تا حدی از شان قدسی قهرمان بگريزد و گام کوچک اما جسورانه ای در نمايش صورت عبد العظيم بر می دارد ( کاری که در امام علی ناممکن می نمود ). مير باقری از اين حد پيشتر نمی رود و در عرفی سازی قهرمانش خطر نمی کند. بنابر اين شخصيت تجسد يافته قهرمان به واسطه فقدان سايه ـ روشن و قوت و ضعف های انسان زمينی، تک بعدی، غير انسانی و غير قابل باور می شود. آنقدر که به کليشه ای تقليل مي يابد و می توان نام هر يک از ديگر مقدسين را بر آن گذاشت. شايد اگر بتوان گفت رمز موفقيت مير باقری در سريال امام علی استفاده از تمهيدات عاريتی از شبيه خوانی و تعزيه گردانی بوده است، آنگاه بتوان سر ناکامی وی در مسافر ری را حدس زد: قرار دادن عبد العظيم در برزخ يک شبيه قدسی و يک شخصيت عرفی، که حاصلی بجز بی هويت ساختن قهرمان سفر و در نتيجه عدم همدلی تماشاگر با وی به همراه ندارد. بگذريم که مير باقری در مسافر ری، در خلق شخصيت های عرفی هم موفق نيست. چرا که به اقتباسی بی معنی از شخصيت های پر رنگ سريال امام علی بسنده کرده است.
خدمت سينمای دينی به دينداری
اگر کسی در چند و چون حکايت ها و روايت ها در نمايش های تعزيه گردانی و شبيه خوانی، شک داشته باشد، در تاثير گذاری آنها بر دينداری مردم و زنده نگهداشتن اسطوره های دينی، کمتر کسی ترديد کند. اين نمايش ها، آگاهی هايی را از طريق بيان تصويری و دراماتيک با احساسات و عواطف مردم آغشته و در ضمير افراد به شکلی عميق و ريشه دار حک می کند که به سادگی و به زودی زوال نمی پذيرد.
مير باقری با آگاهی از اين تاثير و تاثر، آگاهی تازه ای می آفريند که اگر آن را بهتر پرداخته و به تصوير کشيده بود، به خوبی نيز توسط مخاطب درونی می شد. مسافر ری، روايتی ديگرگونه است که در آن تاکيد بر عقل، استدلال و گفت و گوست و نه تيزی شمشير و قوت بازو. عبد العظيم مير باقری، منادی وحدت است ميان فرق که با خرافات به صراحت و بدون مماشات می ستيزد و راه را، تلاش بخردانه برای به چنگ آوردن مغز دين، و جهاد را، جهاد فکری در شناخت بهتر، فراگيرتر و بنيادی تر معرفی می کند، نه جنگ و خون ريزی.
اطلاعات بيشتر درباره فيلم

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]