یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۱
کاغذ بی خط ـ ناصر تقوايی
* * *
دو
هش! کجا؟ همينجور سرتو انداختی پايين داری ميری؟
هميشه بايد يکی هشدار دهد تا به خود بياييم، يکی از بيرون، يکی که برايمان عادی و عادتی نشده است. صدايش برايمان تازگی دارد. حرف هايش را با چند و چون زندگی خودش نمی سنجيم و واژگانش از جنس ديگری است که به خيال مجال ترکتازی می دهد.
آنوقت، اگر خودمان هم آمادگی اش را داشته باشيم، معجزه شخصی امان روی می دهد و پيامبری که بشارت آمدنش را داده بودند و ما منتظر ظهورش بوديم، مبعوث می شود. پيامبری که خودش هم نمی داند به پيامبری برگزيده شده، و نگاه های ما می ترساندش ...
اوسای رويا، رويايی است که در بيداری رويا سخن می گويد و خود نمی داند که سخنانش چه تاويل ها که بر نمی دارد و چه معجزه ها که نمی کند.
* * *
دو
هش! کجا؟ همينجور سرتو انداختی پايين داری ميری؟
هميشه بايد يکی هشدار دهد تا به خود بياييم، يکی از بيرون، يکی که برايمان عادی و عادتی نشده است. صدايش برايمان تازگی دارد. حرف هايش را با چند و چون زندگی خودش نمی سنجيم و واژگانش از جنس ديگری است که به خيال مجال ترکتازی می دهد.
آنوقت، اگر خودمان هم آمادگی اش را داشته باشيم، معجزه شخصی امان روی می دهد و پيامبری که بشارت آمدنش را داده بودند و ما منتظر ظهورش بوديم، مبعوث می شود. پيامبری که خودش هم نمی داند به پيامبری برگزيده شده، و نگاه های ما می ترساندش ...
اوسای رويا، رويايی است که در بيداری رويا سخن می گويد و خود نمی داند که سخنانش چه تاويل ها که بر نمی دارد و چه معجزه ها که نمی کند.
اشتراک در پستها [Atom]