سه‌شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۱

 
دختر شيرينی فروش ـ ايرج تهماسب
خلاصه داستان
دختر و پسری بيست سال است که با يکديگر نامزدند. در اين مدت بارها سر سفره عقد نشسته اند ولی هر بار يا پدر داماد يا مادر عروس با اصرار خود مبنی بر اينکه محل سکونت زوج تازه بايد منزل وی (و نه آن ديگری) باشد، مانع از وصال عشاق حالا ديگر پا به سن گذاشته، می شوند.
* * *
دختر گل فروش آنقدر ساده و بی تکلف است که به سختی می توان به راز توفيق آن پی برد و حال آنکه راز آن در همين سادگی و صداقت نهفته است. شايد آنقدر از آدم های دوست داشتنی دور و برمان دور شده ايم و همواره آنان را با عينک بدبينی ديده ايم که فراموش کرده ايم آنان آينه مايند و ما آينه آنان. داستان بچه های بد و ناخلف و شرور و عاصی و نافرمان و به تنگ آمده و ... آنقدر تکرار شده اند که ديگر کمتر کسی پيدا می شود که بتواند فرزند خوب و مودب خودش را بجا آورد. اينگونه است که حکايت فرمانبرداری بيست ساله بچه هايی که هرگز حرمت پدر و مادر خود را فراموش نکرده (و نمی کنند) و آن را به هيچ قيمتی از دست نمی دهند، برايمان نوستالژيک، بازيافته و آشنا و مفرح است.

اما بازی ها. بجز بازی تکراری و نچسب تهماسب، معتمد آريا تلاش می کند کاراکتر متفاوتی خلق کند که تا حدودی هم موفق است. اما مرکز ثقل فيلم حميد جبلی است. بازيگری بی نظير که نقش پدر پير و پولدار داماد را عالی بازی می کند (چيزی در حد شاهکار).

کارگردانی تهماسب بر خلاف بازيگری اش، موفقيت آميز و راضی کننده است و همچنانکه از وی انتظار می رفت، نشان داد که طنز را خيلی خوب می شناسد و قدر اين لحظات را هم می داند.
يک نقد در روزنامه کيهان

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]