چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۱

 
خواب سفيد ـ حميد جبلی
خلاصه داستان
رضا شاگرد مغازه فروش لباس عروس، کودک بزرگسالی است که مادرش در گذشته و او در حسرت يافتن بانوی روياهايش و ازدواج، با پدر پيرش روزگار می گذراند.
* * *
خواب سفيد، داستان ساده و بی پيرايه ای دارد که تماماً متکی است بر شخصيت دوست داشتنی رضا (جبلی) و چند سوء تفاهم که خيلی خوب و قابل درک درآمده اند. حتی تاکيدهای پی در پی بر فضاهای پر کنتراست (نظير رفت و برگشت دائمی از قبرستان به مغازه و برعکس، و يا تقابل پايين شهری ـ بالا شهری اتاق رضا با منزل زن) نيز تکراری، و لذا فاقد کارکرد دراماتيکند. با اينهمه، ويژگی های ساده و صميمی، و در عين منحصر بفردی، باور پذيری رضا با آن عينک و شلوار و دوچرخه، و آن تکيه کلام، و فوران گاه و بی گاه عواطف و احساساتش، تماشاچی را شيفته خود می سازد. به قسمی که با دل نگرانی می خواهد دريابد عاقبت، سوء تفاهم های پيش آمده برای وی چگونه خاتمه می پذيرد.

اما دو افسوس؛ نخست اينکه خواب سفيد برغم اينکه فيلم بدی نيست، ولی پس از شروع خوب و موفق پسر مريم، برای حميد جبلی نويسنده و کارگردان گامی به پس محسوب می شود. دوم اينکه جبلی برغم خلق موفقيت آميز شخصيت محجوب، ناقص عقل و در عين حال محبوب رضا، در مقام بازيگر، متاسفانه در دام و دور باطل تکرار خودش (يعنی ملغمه ای از کلاه قرمزی و پسر خاله) گرفتار شده است.
يادداشت جناب رشتچيان بر فيلم

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]