دوشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۲

 
يک
گوسفندتان پروار!
دو
تعطيلات نوروز امسال که طولانی و با طيب خاطر همراه بود، فرصت خوبی را فراهم آورد تا اولاً قدر نعمت نداشتن تلويزيون را (از بنگاه بانگ و رنگ ج.ا.ا. گرفته تا کانال های بی شمار و متاسفانه غالباً هم بی مقدار ماهواره ای) به نيکی و بيش از پيش بدانم؛ ثانياً با مجموعه استثنايی و غير مترقبه پاورچين (مهران مديری) آشنا شوم و برای لحظه ای از سرم بگذرد که ای کاش تلويزيون می داشتم؛ ثالثاً معمای هويدا (عباس ميلانی) را تا انتها و زير آسمان های جهان (مصاحبه رامين جهانبگلو با داريوش شايگان) را تا نيمه مطالعه کنم.
سه
فيلم های جالب انگيزناکی هم در واپسين روزهای پارسال ديدم که بدون ترتيب عبارت بودند از روزی روزگاری در امريکا (سرجئو لئونه)، مالنا (جوزپه تورناتوره)، بوچ کسيدی و ساندنس کيد (جرج روی هيل)، مردی که زياد می دانست (آلفرد هيچکاک)، مخمصه (مايکل مان)، کازابلانکا (مايکل کورتيز)، بر باد رفته (ويکتور فلمينگ)، شکسپير عاشق (جان مدن) و پلاتن (اليور استون). اينهمه را مديون دوست گرامی، فرهيخته و هنرمندم X هستم (ناشناس بماند که گفته اند العاقل يکفی به يک کاهه) و اميدوارم به مرور بتوانم درباره هر يک چيزی قلمی (؟) کنم.
چهار
خانه ای روی آب (بهمن فرمان آرا) و واکنش پنجم (تهمينه ميلانی) را هنوز نديده ام.

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]