پنجشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۲

 
کتاب معمای هويدا ـ عباس ميلانی
...مطالعه اين کتاب خواندنی، برايم حاوی چند نکته بود:
يک) دست نشاندگی پهلوی و سر سپردگی نظام او به دول بيگانه، که پيشتر می دانستم، برايم آشکارتر و ملموس تر گرديد. خفت و خواری شاه در مقابل کشورهای مقتدر، آزار دهنده و شرم آور است. افتخار بزرگی است که رئيس کشور جلوی رئيس هيچ کشوری سر خم نکند و کشور به لحاظ سياسی مستقل باشد و جزء جيره خواران و اقمار هيچ قدرتی نباشد.

دو) برگزاری انتخابات فرمايشی با نتايج از پيش مشخص که به تاييد مولوکانه رسيده و در رژيم شاه معمول و متداول بود، چيز تازه ای نبود ولی سازوکار ساده و بی رودروايستی اش را که می خواندم، حالم خيلی گرفته می شد. همين که می دانم و مطمئنم هر رای که در صندوق بياندازم، از صندوق در خواهد آمد، خودش خيلی مهم است. نوعی امانت داری است که در قدرت های خودکامه کمتر ديده می شود و يا تحمل می شود و اين نعمت بزرگی است. بگذريم که هنوز موانع و مشکلات در راه برگزاری انتخاباتی به نحو مطلوب آزاد بسيار است.

* انقلاب اگر همين دو دستاورد را داشته باشد، به نظرم باز هم به تحمل همه سختی هايش می ارزيده است.

سه) در عين حال معلومم شد که اين قبيله گرايی عقب مانده و کپک زده ما، هيچ دخلی به رژيم سياسی ندارد. بدبختی از مدرن نشدن اين فرهنگ زوار در رفته است که انگار به اين زودی ها گريبانگير است و کاريش هم نمی شود کرد(؟). در واقع، از وجوه مشترک هر دو رژيم که به تعبيری بايد فساد درونی و البته آفت آنها نيز انگاشت: فقدان درک عام گرا ( متبلور در قانون سالاری و در مقابل درک خاص گرا مبتنی بر خويشاوندی و يا همانندی) و عملکردگرا (متبلور در آنچه که شايسته سالاری خوانده شده) است.

* خاتمی اگر توانسته باشد (که به گمانم به مقدار زياد توانسته است) با شکيبايی، آرامش و مداومت (آنقدر که از فرط تکرار حوصله امان را سر برده باشد)، همين دو انديشه (قانون مداری و شايسته سالاری) را درونی سازد، برايش کافی است که او را موفق بدانيم.
گفت و گوی آسيا با ميلانی

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]