دوشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۲

 
خانه ای روی آب ـ بهمن فرمان آرا
ادامه
جنگ کليشه ها
فيلم با زير گرفتن فرشته ای مفلوک آغاز می گردد و بدين ترتيب، از همان ابتدا، خلاء خلاقيت احساس می شود و خار کليشه بر چشم تماشاگر می نشيند (تصوير فرشته مفلوک، مدتهاست که ديگر مهر پر رنگ مارکز را بر پيشانی دارد). اما اين هنوز آغاز ماجراست و کليشه ها در راهند:

کليشه پاکی، خوبی، بی گناهی و خلوص با کرکترهای نورانی و ملبس به لباس های يکسره سفيد (پسر بچه حافظ قرآن و پير زن بافنده بخت و سرنوشت [که لابد بجز خوبی و عاقبت به خيری بنی بشر را نمی خواهد و نمی بافد])؛ کليشه آدم های بد [که يا از تنعم بسيار و يا از نداری مفرط، بدند و گرنه که به خودی خود، خوبند و در آخر رستگار] با کرکترهايی تيره پوش، در تاريکی و يا زير نورهای سرد (دکتر سفيد بخت، جوان معتاد، قاتلين)؛

کليشه آدم مذهبی با قيافه تکيده و بدوی و خطوط چهره درشت، يک قبضه ريش، انگشتر عقيق، پيراهن سفيد يقه آخوندی روی شلوار (مرد) و تسبيح و چادر (زن) (پدر و مادر و بستگان کودک حافظ قرآن) و کليشه آدم لامذهب با قيافه ظريف شهری، ريش و سبيل پاک تراش، کراوات يا پاپيون (دکتر سفيد بخت، پدر و پسرش)؛

مسئله کليشه ای زن شمال شهری (روابط جنسی پيش از ازدواج و ايدز) و مسئله کليشه ای زن جنوب شهری (ازدواج در سنين پايين، حاملگی های پی در پی، فقر غذايی)؛ مسئله کليشه ای جوان جنوب شهری (نداشتن شغل و اعتياد) و مسئله کليشه ای جوان شمال شهری (فقدان روابط گرم عاطفی در خانواده و اعتياد)؛

کليشه کارهای بد (نوشيدن الکل، روابط جنسی خارج ازدواج، فرستادن فرزند به خارج از کشور و پدر به سرای سالمندان)؛ کليشه شمال شهر (خانه ويلايی اعيانی)، کليشه جنوب شهر (کوچه پس کوچه های پيچ در پيچ، تنگ و شلوغ) و کليشه بهشت (باغ سر سبز)؛

به علاوه کليشه يک اثر داستانی با روايتی خطی و يک پايان خوش قطعی!

با اين همه، صرف وجود کليشه های فراوان که البته فرمان آرا نوآوری های ظريفی هم در بعضی ها از آنها به خرج داده است (مانند زخم عجيب و غريب دست دکتر سپيد بخت از برخورد با فرشته که لنگه آن را در داستان های شگفت انگيز آيت اله دستغيب می توان يافت، و يا اشاره جسورانه به قضيه ازاله بکارت و ديالوگ های طنزآلود مربوط به رفع و رجوع آن)، به اثر لطمه نزده، بلکه اين فقدان يک طرح کلی عميق و اصولی است که باعث تشتت و افت های فراوان فيلم می شود و در نتيجه مخاطب را نه تنها از لذت تماشای يک اثر تمام و کمال (هنری که هيچ) محروم می گرداند، که سرخورده و تلخکام روانه خانه می سازد.
* * *
يادداشت سينمارچ
يادداشت از سينما و...

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]