یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۳

 
Dogville (2003) Lars Von Terier
خلاصه داستان
زني (گريس) متواري به شهري كوچك، دور افتاده و بن بست به نام داگ ويل مي رسد. تام كه در اجتماع هفتگي اهالي موعظه مي كند، او را مخفي كرده از او مي خواهد در داگ ويل بماند و در ازاي لطف اهالي براي آنان كار كند. گريس مي پذيرد. روزها سپري مي
 
شود و گريس به اهالي دل مي بندد اما به مرور و با خبرهاي تازه درباره گريس كه تحت تعقيب پليس قرار دارد، نگاه اهالي به گريس
بدبينانه و در عين حال باج خواهانه مي شود تا بدانجا كه تك تك اهالي خواسته هاي خودخواهانه خود را به وي تحميل مي كنند و او دم برنمي آورد.
تا اينكه ...
جزئيات داستان و ديالوگ ها به فارسي
*                                                           *                                                    *
يك
فن تريه را با رقصنده در تاريكي شناختم و راستيتش خوشم نيامد. حركت سرسام آور دوربين و گسست فانتزي و واقعيت (آنهم واقعيتي به شدت مخدوش و غيرقابل باور)، فيلم را كه از قضا مي توانست تاثيرگذار باشد، آزاردهنده ساخته بود (تكان هاي سرگيجه آور
 
دوربين، مشكلي است كه در داگ ويل هم متاسفانه به چشم مي خورد).
داگ ويل اما يك ويژگي  دارد كه در مجموع نه تنها تحمل حركت دوربين را ساده مي كند بلكه فيلم را جذاب و تاثيرگذار مي سازد و
 
آن اينكه داستان آشناي تعقيب و گريز عضو بريده، پليس و گانگسترها از طريق محوريت يافتن مردم (مردمي كه هميشه در اين ژانر حاشيه و بي اهميت فرض مي شدند) به لحاظ مضموني و از طريق تاكيد بر فضاسازي (صحنه سازي، فيلمبرداري، بازي ها، فصل
 
بندي و مونتاژ) به لحاظ فرمي آشنايي زدايي (دژانره) مي شود. 
 

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]