یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۵
به نام پدر (1384) ابراهیم حاتمیکیا
* * *
خلاصه داستان فیلم
پای حبیبه دانشجوی باستانشناسی هنگام کار فیلد روی مین میرود؛
مینی که پدر وی در زمان جنگ کاشته است.
* * *
اسارت حاتمیکیا در دستان حاج کاظم و فاطمه
به نام پدر در همین داستان یکخطی خلاصه میشود و خلاصی نمییابد.
متاسفانه حاتمیکیا پس از آثار ماندگار و درخشانی چون روبان قرمز
دچار چنان رکود و افت شدیدی شده است
که مشکل میتوان اين اثر را در کارنامه امروز وی پذيرفت.
مشکل در احساساتگرایی مفرط فیلم نیست
که او بسیار پیشتر در فیلم قابل قبول از کرخه تا راین نیز
در دام چنین رویکرد و رویه ای افتاده است و
البته به سلامت به در آمده.
مشکل در تکراری شدن همه آن چیزهایی است که
به سینمای وی هويت میدهد.
حرجی نیست اگر وی خود را وامدار حاج کاظم و فاطمه میداند
خرده هم نمیگیریم که چرا هم چون مسعود کیمیایی
سینمایت خلاصه شده است در حسرتی سطحی و ساختگی بر
دنیای از دست رفته رفاقتهای آنچنانی و
منفعتطلبیهای آزمندانه آنانی که ریاکارانه دم از ايثار میزنند و
انتقام گيریهای انفرادی و الخ
همه آدمها در به نام پدر شعار میدهند
شعارهایی به غایت تکراری، دستمالی شده و از معنا تهی گشته
شاید اگر حاتمیکیا در نگارش فیلنامه
مقهور شخصیتهای فیلمهای قبلیاش نمیشد و
آنان را از نو (و یا دقیقتر) خلق میکرد و
از بازیگری به جز پرستویی استفاده میکرد و
در گرفتن بازی وسواس بیشتری به خرج میداد و
...
به نام پدر میتوانست ناپلئونی نمره قبولی بگیرد و
هنرش در گرفتن آب چشمی از تماشاگر خلاصه نمیشد.
* * *
یادداشت حامد اصفهانی در روزنامه رسالت
یادداشت خواندنی محمد قوچانی در شرق
* * *
خلاصه داستان فیلم
پای حبیبه دانشجوی باستانشناسی هنگام کار فیلد روی مین میرود؛
مینی که پدر وی در زمان جنگ کاشته است.
* * *
اسارت حاتمیکیا در دستان حاج کاظم و فاطمه
به نام پدر در همین داستان یکخطی خلاصه میشود و خلاصی نمییابد.
متاسفانه حاتمیکیا پس از آثار ماندگار و درخشانی چون روبان قرمز
دچار چنان رکود و افت شدیدی شده است
که مشکل میتوان اين اثر را در کارنامه امروز وی پذيرفت.
مشکل در احساساتگرایی مفرط فیلم نیست
که او بسیار پیشتر در فیلم قابل قبول از کرخه تا راین نیز
در دام چنین رویکرد و رویه ای افتاده است و
البته به سلامت به در آمده.
مشکل در تکراری شدن همه آن چیزهایی است که
به سینمای وی هويت میدهد.
حرجی نیست اگر وی خود را وامدار حاج کاظم و فاطمه میداند
خرده هم نمیگیریم که چرا هم چون مسعود کیمیایی
سینمایت خلاصه شده است در حسرتی سطحی و ساختگی بر
دنیای از دست رفته رفاقتهای آنچنانی و
منفعتطلبیهای آزمندانه آنانی که ریاکارانه دم از ايثار میزنند و
انتقام گيریهای انفرادی و الخ
همه آدمها در به نام پدر شعار میدهند
شعارهایی به غایت تکراری، دستمالی شده و از معنا تهی گشته
شاید اگر حاتمیکیا در نگارش فیلنامه
مقهور شخصیتهای فیلمهای قبلیاش نمیشد و
آنان را از نو (و یا دقیقتر) خلق میکرد و
از بازیگری به جز پرستویی استفاده میکرد و
در گرفتن بازی وسواس بیشتری به خرج میداد و
...
به نام پدر میتوانست ناپلئونی نمره قبولی بگیرد و
هنرش در گرفتن آب چشمی از تماشاگر خلاصه نمیشد.
* * *
یادداشت حامد اصفهانی در روزنامه رسالت
یادداشت خواندنی محمد قوچانی در شرق
اشتراک در پستها [Atom]